عشق را چه دیدی
از پشت یکی از همین خیال ها
شاید تو آمدی
و رؤیاها را
یکی یکی
سر جایشان نشاندی
تا دیگر
هیچ عاشقانه ای
دلش تنها نباشد
و هیچ بارانی عاشقی را
از لب چشمه تشنه برنگرداند
تو
از خیال کدام واژه می گذری
که مثل گل
نادیده
بویت شنیدنی ست ؟!
عشق را چه دیدی
شاید تو آمده باشی !
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-31-2018)
نشسته ام لب شعرم
کنار خیال تو
به هر طرف که می نگرم
گلی در حال پرواز ست
تو می آیی
با فنجانی پر از ماه
در یک دست
و با دستی دیگر
که جامه ات را بالا گرفته ای
تا عطرها پایت را نیازارند
زمین برای عشق
جای کوچکی ست محبوبم
من در بلاد ابرها
برایت خانه ای ساخته ام
دیوار به دیوار رؤیاها
با خشتی از پروانه
و فرشی از آسمان
که نقش باران دارد
دوست داشتن ات را
دوست دارم
حتّی اگر پایت را
ازگلیم شعرهایم
بیرون نگذاری
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-31-2018)
نه !!!
ناتمام نیست
نامه هایم برای تو
دستهایم دیگر ...
مرا نمی فهمند
پس ...
در واژه های اشک
مرا ببین مرا بخوان
که چشم من
بر گونه ام می نگارد
برای تو !
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-31-2018)
عاشقانه هایم برای تو
دفینه های پنهانی ست
که از حفّاری های دلم
در لایه های چشم تو
به دست می آید
دوستت دارم هائی
که قدمتشان
به هزاره های قبل از عشق می رسد
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-31-2018)
در بازار این غروب های بی تو
دیگر خاطره ای نمی فروشند
اثر انگشتانم خسته است
تنها رؤیاهایم ادامه دارند
و در تمام بعضی جاها
الان غروب بازار ست
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-31-2018)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0
مجوز های ارسال و ویرایش
