تورا ندیده ام ولی ، عاشق دیدنت شدم
مرا شکسته ای ولی ، گدای بودنت شدم
مرا ز خود مران که دل ، مهر تورا نوا کند
بهار باغ و سرو من ، مُقام گلشنت شدم
تورا ندیده ام ولی ، چرا ز سر نمی رود
خیال عاشقانه ات ، وبال گردنت شدم
نیاز من به ناز توست ، ولی ببین فسرده ام
به سوز عاشقی قسم ، اسیر میهنت شدم
تورا ندیده ام ولی ، علاج درد من شدی
سکوت تو جهنم است ، خطاب گفتنت شدم
تمام عاشقانه ها ، میان قلب تو پر است
بگو که دل سپرده ای ، فدای ماندنت شدم
تورا ندیده ام ولی ، نظر به قلب خسته کن
به آبروی دل قسم ، نگار ومامنت شدم