تو را دوست دارم
در این باران
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران می‌خواستم
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم…
کی میگه شیشه ها احساس ندارن ؟؟؟؟
وقتی رو شیشه بخار گرفته ای
نوشتم دوستت دارم
ارام گریست......
فرقی ندارد
چه ساعت از شبانه روز باشد؛
صدایت را که می شنوم
خورشید در دلم طلوع میکند...!!!
حتی هوا ابری و شب بارانی باشد...!!!
تو نیستی من تنها تو خیابونها قدم میزنم زیر بارون...
کجای تو...؟
انـگار شکستـن بغـض هــای مـن فقـط کار ایـن بــاران هــاســت!
خــدایـــا بــه بــاران بگـو نبـــارد
بــرای شکستـن ایـن بغـض هــا دل مـی خــواهــم
نــه دل گــریــه کــردن دارم ، نــه دستـی که اشـک هــایــم را پـــاک کنــد
ویرایش توسط L O S T : 02-26-2018 در ساعت 09:40 PM
همین حالا بیرونم
شب هست و عجب بارونی میاد
همش ب تو فکر میکنم
خانوممم
عزیز تر از جانم
نفسم جانم فدای تو
دوستت دارم
واییی چ بارونییی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0
مجوز های ارسال و ویرایش
