کجای جهان ایستاده ام که پر پریدنم نیست...
کجای جهان ایستاده ام که پر پریدنم نیست...
چرا باران همیشه تنها در کوچه ی تو می آمد
و تنهایی از کوچه ی من نمی رفت ؟
نه در نگاه اول
بلکه عشق در آخرین نگاه است
زمانی که می خواهد از تو جدا شود
آنگونه که به تو می نگرد
به همان اندازه دوستت داشته است
اینگونه که تو دستهایم را رها کردی
یا نمی دانی سقوط چیست
یا نمی دانی چقدر بالا آمده ایم...
یاد گرفتم ارزش آدمهارو بر اساس اینکه چقدر بهم اهمییت میدن درجه بندی کنم
نه براساس اینکه چقدر دلم براشون تنگ میشه...
عشق مثل دختر بچه ایی میماند
که کفش های پاشنه بلند مادرش را پوشیده
هیجان زده هست!
ولی زمین خوردنش حتمیست...
روز نو می شود
ای کاش
روزی امروزم تو باشی ...
تجملات هیچ وقت
جاذبه ای برایم نداشته است
من چیزهای ساده را دوست دارم
کتاب ها را , تنهایی را ...
یا بودن با کسی که تو را بفهمد...
!!yalda!! (04-09-2018)
کجای زندگیمی تو
که من میگردم و نیستی ؟
مگر چمدانت جقدر بود
که تمام زندگیم را با خود بردی ؟