آدمها عاشق ما نمیشوند ، آدمها جذب ما میشوند...
در لحظهای حساس حرفهایی را میزنیم که شخصی نیاز به شنیدنش داشته...
در یک لحظه ی حساس طوری رفتار میکنیم که شخص احساس میکند تمام عمر در انتظار کسی مثل ما بوده!
در یک لحظه ی حساس حضور ما ، وجودِ شخص را طوری کامل میکند که فکر میکند حسی که دارد نامی جز عشق ندارد...
آدمها فکر میکنند که عاشق شده اند. آدمها فکر میکنند بدون وجود ما حتی یک روز دوام نمیآورند...
آدمها فکر میکنند مکمل خود را یافته اند. ... آدمها زیاد فکر میکنند...
آدمها درواقع مجذوب ما میشوند و پس از مدتی که جذابیت ما برایشان عادی شد...
متوجهمیشوند که چقدر جایِ عشق در زندگیشان خالیست ...
میفهمند در جستجویعشقهای واقعی باید ما را ترک کنند...
تمامِ حرفِ من اینست که کاش آدمها یاد بگیرند که "عشق پدیدهای حس کردنیاست نه فکر کردنی" و کاش بفهمند که بعد از رفتنشان...
عشقی را که فکرمی کرده اند دارند چه میکند با کسانی که حس میکرده اند این عشق واقعیست..
.