صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 18

موضوع: مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

Hybrid View

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99

    مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

    مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
    تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

    واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
    طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

    زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
    بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست

    سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
    هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست

    بس نگویم شمه‌ای از شرح شوق خود از آنک
    دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست

    گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
    خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست

    میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
    ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست

    حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
    زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
    به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

    بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
    کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلّا را

    فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
    چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

    ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی ست
    به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

    من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
    که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

    بدم گفتیّ و خرسندم، عفاک الله نکو گفتی
    جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

    نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
    جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

    حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
    که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

    غزل گفتیّ و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
    که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریّا را

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
    چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

    ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
    روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

    در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
    کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

    عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
    عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

    روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
    زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما

    با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
    آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

    تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
    رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
    آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

    هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
    در خرابات بگویید که هشیار کجاست

    آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
    نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

    هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
    ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

    بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
    کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

    عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
    دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

    ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
    عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

    حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
    فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست



  5. Top | #5

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
    گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

    گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
    گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید

    گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
    گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

    گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
    گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

    گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
    گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

    گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
    گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

    گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
    گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید

    گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
    گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید حافظ

  6. Top | #6

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
    که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

    از غم هجر مکن ناله و فریاد که من
    زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

    ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
    هرکس آنجا به امید قبسی می‌آید

    هیچ کس نیست که در کوی تواش کاری نیست
    هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید

    کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
    این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید

    جرعه‌ای ده که به میخانه ارباب کرم
    هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

    دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
    گو بیا خوش که هنوزش نفسی می‌آید

    خبر بلبل این باغ بپرسید که من
    ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

    یار دارد سر صید دل حافظ، یاران
    شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

  7. Top | #7

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
    وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

    گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
    آری شود ولیک به خون جگر شود

    خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
    کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

    از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان
    باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

    ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
    لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

    از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
    آری به یمن لطف شما خاک زر شود

    در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
    یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

    بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
    مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

    این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
    سرها بر آستانه او خاک در شود

    حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
    دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود

  8. Top | #8

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
    تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

    دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت
    باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

    هم عفاالله صبا کز تو پیامی می‌داد
    ور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود

    عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
    فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود

    من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
    دام راهم شکن طره هندوی تو بود

    بگشا بند قبا تا بگشاید دل من
    که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود

    به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر
    کز جهان می‌شد و در آرزوی روی تو بود

  9. Top | #9

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
    گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

    ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
    با من راه نشین باده مستانه زدند

    آسمان بار امانت نتوانست کشید
    قرعه کار به نام من دیوانه زدند

    جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
    چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

    شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
    صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

    آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
    آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

    کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
    تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

  10. Top | #10

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    6468
    نوشته ها
    87
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 11 بار در 11 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
    مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

    زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
    این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه

    شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای
    قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه

    نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
    بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه

    حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
    خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن