گاهی آدم ناخواسته چقدر
دلش لک میزنه واسه
پیامکی که نوشتهمیــــــــایآشتــــــــی !!!
دستانت مال من باشد کافیست . . .
با تو قطرات باران که سهل است
،فوران آتش فشان هم دلچسب میشود
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم
وقتی محبت کردم و تنها شدم،
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...
دانستم;
باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید
بعضی وقتها باید یقه ی احساست را بگیری
با تموم قدرت سرش داد بزنی و بگی:
تورو خدا بسه
بسه دیگه تا حالا هرچی کشیدم از دست تو بود
من عاشقانه هایم را
روی همین دیوار مجازی می نویسم !
از لج تـو . . .
از لج خـودم . . .
که حاضر نبودیم یک بار
این ها را واقعی به هم بگوییم. . . !
خـــوابهـایـم گاهــ ـ ــ ـــــی...
زیباتر از زندگـــی ام** مـی شـونــد...
کـاش گـ ــ/ ــاهــی...
بــــــرای همیشه خـــواب مــی مــانــدم....
ویرایش توسط Anil199 : 09-17-2015 در ساعت 09:17 PM
دلم برای کودکیم تنگ شده....
برای روزهایی که باور ساده ای داشتم
همه آدم ها را دوست داشتم...
مرگ مادر "کوزت" را باور
می
کردم
و از زن "تناردیه" کینه به دل
می گرفتم
مادرم که می رفت به این فکر
بودم که مثل مادر "هاچ" گم
نشود...
دلم می خواست "
ممُل" را پیدا کنم
از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم
تمام حسرتم از دنیا نوشتن با
خودکار بود
دلم برای خدا تنگ شده ...
خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم...
دلم برای کودکیم تنگ شده ...
شاید یک روز در کوچه بازار فریب
دست من ول شد و او رفت.
ویرایش توسط Anil199 : 09-17-2015 در ساعت 09:22 PM