عشقم شده اینکه شانه دستم بدهییک علت عاشقانه دستم بدهیهر لحظه لبم تشنه ی بوسیدن توستمن منتظرم بهانه دستم بدهی
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم استدنیا برای از تو نوشتن مرا کم استاکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیستمن از تو می نویسم و این کیمیا کم استسرشارم از خیال ولی این کفاف نیستدرشعر من حقیقت یک ماجرا کم استتا این غزل شبیه غزل های من شودچیزی شبیه عطر حضور شما کم استگاهی ترا کنار خود احساس می کنماما چقدر دل خوشی خواب ها کم استخون هر آن غزل که نگفتم به پای توستآیا هنوز آمدنت را بها کم است؟