از کجا پیدا شدی اینگونه درگیرت شدم
من هوادار و هواخواه و غزل خوانت شدم
از کجا پیدا شدی مه پاره شیرین سخن
کین چنینم عاشق و دیوانه رویت شدم
سالها در فال من تعبیر مرگی بی فروغ
از کجا پیدا شدی سرزنده بویت شدم
این اواخر هر دمم امید سوسو میزند
از کجا پیدا شدی اینگونه شیدایت شدم
مدتی شعرم تمامش پر شده از عطر تو
از کجا پیدا شدی اینگونه رسوایت شدم
درتمام عمر گویا زندگی معنی نداشت
از کجا پیدا شدی اینگونه درگیرت شدم
به که پیغام دهم؟
دست من، دست تو را می طلبد
چشم من، رد تو را می جوید
لب من، نام تو را می خواند
پای من، راه تو را می پوید
به که پیغام دهم؟
بی تو از خویش، دلی، غم دارم
دل من باز، تو را می خواهد
به که پیغام دهم؟
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.