نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: یغما گلرویی

  1. Top | #1
    SarGol

    یغما گلرویی

    دفتر شعر هفته بی آهو سه شنبه
    سه شنبه
    از قدیم گریه در قبیله ی ما می گفتند
    وقتی که باد قاصدک سیاهی را با خود بیاورد
    گوشه ای از آینه آسمان می شکند
    من همیشه از زنگهای ناغافل تلفن
    ترسیده ام
    در عبور این همه زمستان زمهریر
    حتی یک خبر از بیداری باغ
    تولد تابستان به من نرسید
    غزال پا در گریز گریه ها
    پر
    بامداد نخستین آخرین
    پر
    اما کلاغ سیاه شب
    از بام ما پر نمی زند

  2. کاربر مقابل پست SarGol عزیز را پسندیده است:

    !!yalda!! (06-11-2017)

  3. Top | #2
    SarGol
    دفتر شعر هفته بی آهو پنجشنبه
    پنجشنبه
    چراغش در بی چراغی این خانه می سوخت
    و دلش از بی خیالی این جماعت
    تنها در این خانه گربه ها شاخ می زدند
    تنها در این خانه
    سکوت علامت
    بیداری ترانه بود
    وقتی درخت را به جرم جوانه قرنطینه می کردند
    و طبیبان بی شرم شوکران
    تشخیصشان گشودن رگها بود
    وقتی سلاخان حرفه یی
    شمع را در شقاوت میدان گردن می زدند
    تنها در پناه سایه ی او ایمن بودیم
    حالا مرا ببین که در این غروب ممتد
    مترسک
    باغستانی را مانم کارگرانش گرسنه
    کلاغ ها دیگر نمی آ’ند
    بر افسانه هی بذرپاشان حلقه زنانند
    حلقه زنان

  4. Top | #3
    SarGol
    جمعه
    تنها برای تو می نویسم بی بی باران
    سیاه پوس دل سفید
    دل سفید مو سیاه
    مو سیاه رو سفید
    رو سفید آسمان و آینه
    گفتی ناقدان نادان این کرانه
    در علت اعتمادت به دریا خیالبافی خواهند کرد
    حق با تو بود پیشگوی شریف گریه ها
    بسیاری در جواب به دریا زدنت جفنگ می بافند
    بگذار که این راز
    تنها سر به مهر صندوق بغض های من باشد
    می دانم که در پس کرباس سفید
    به کلمه ی تالمات روحی دلقکان می خندیدی
    حالا
    مرا ببین در هجوم همهمه ی اینهمه هوچی
    تمام حرفهاشان زیر خط کمربند است
    مدام برایم از صفوف چپ و راست این کرانه می گویند
    من اما دست چپ راستم را هم نمی شناسم
    تنها می دانم که به قول فروغ
    روشنی خواب است
    می دانم که ماست
    به حرف هیچ سایه ای سیاه نخواهد شد
    می دانم که زیر طاقهای پل های سنگی این شهر
    هنوز خوابگاه کودکان گرسنه
    می دانم که به دستبوس هیچ سروری نخواهم رفت
    می دانم که هنوز رهایی عریان رویا میسر نیست
    جناح من نگاه تو بود بی بی باران
    تو را او بامداد را
    تا طنین واپسین ترانه ی نانوشته به یاد خواهم
    داشت
    هراسم نیست از شب و
    بیدلی اهالی خنیا و خرناسه
    که آنچه می نویسم آنچه خوانده می شود را
    کودکان عاشق فردا
    با چشمهای بیدار و عادلشان قضاوت خواهند کرد
    پس یک دقیقه فریاد به پاس صبوری ستاره ها
    هزار ترانه صدا
    به احترام آن همه خاطره ی زخمی
    تو به من آموختی
    که در مرگ نور
    نباید سکوت کرد

  5. Top | #4
    SarGol
    دفتر شعر هفته بی آهو دوشنبه
    دوشنبه
    باد دلواپس آذرماه رابه یاد آر
    کوچه های عریض آشتی کنان
    همصدایی دف ها و دست ها را
    گفتم : آن چشم ها را
    از کدام آهوی رو به جاقو امانت گرفته یی ؟
    گفتی : گواه گریه خدا داد است
    بعد از آن بود که معنی نمناکی آسمان را فهمیدم
    بعد از آن بود که ارتفاع علاقه ایمان آوردم
    بعد از آن بود که دستهای من
    موطن تمام ترانه های باران شد
    واپسین سط تمام نامه ها
    به هزار بوسه ی ساده می انجامید
    به دل دل
    دوباره ی دیدار
    به عبور سر نیزه ی نیاز از بناگوش گناه
    به نگاه رسواگر ماه از درز پرده ها
    به فاصله یی کوتاه و سوسوی سیگاری که فروغ
    زندگی می نالیدش
    چه قدر آرامش قبل بعد طوفان زیبا بود
    نه نیازی به رسیدن رویا
    نه میلی به خلاصی خواب
    تنها سرانگشت نوازش
    عطر آشنای علاقه و
    سکوت سکرآوری در حوالی خواب و بیداری
    کاش از آغوش آن همه آسودگی بیرون نمی آمدیم

  6. Top | #5
    SarGol
    ناظم ما می گفت
    پیش بزرگترها فظولی موقوف
    و من فضول بودم
    نه دسعت به سینه ی سکوت
    نه سربراهمشق مسیر مدرسه
    تجدیدی هزار مرتبه نوشتن تکرار
    نخواهد شد
    تجدیدی دوستت دارم گوشه ی کتاب جبر
    تجدیدی مداوم ترکه و تنبیه
    تجدیدی برپا ناشنیده ی معلم
    تجدیدی برجا نماندن زنگ آخر
    تجدیدی دیوار کوتاه ته حیاط
    فراش فربه مدرسه به گرد گریز من هم نمی رسید
    بر نیمکت سبز همان پارک سوت و کور می نشستم
    جریمه های عاشقانه ی خود را رج می زدم
    آن زن ستاره دارد
    آن زن عشق دارد
    آن زن ترانه دارد
    سوالهای ساده قد می کشیدند
    چرا آن ماهی سیاه به دامنه ی دور دریا نرسید ؟
    چرا پدربزرگ که با دعاهای مداوم من زنده نشد ؟
    چرا کسی گوش آقای مدیر را نمی کشد
    وقتی
    داد می زند و حرفهای بد می گوید ؟
    مگر خط کش برای خط کشی کردن دفاتر نیست ؟
    پس چرا آقای ناظم راه استفاده از آن را نمی داند ؟
    این خطوط خون مرده از کف دستهای من چه می خواهند ؟
    دانستن مساحت مثلث به چه درد من می خورد ؟
    و هیچکس از کسان من نمی دانست
    که با همین
    سوالهای ساده بی حصار
    راهی به سواحل ستاره باز خواهم کرد
    راهی به رهایی رویا
    و خانه ی شاعری بزرگ
    که رئ به آینه دعا می کرد

  7. Top | #6
    SarGol
    دفتر شعر هفته بی آهو يکشنبه
    يکشنبه
    در دیدار نخست آن همه خورشید
    دستادست تو بودم
    گفتی : سه قلب سر به زیر نشانی خانه ی اوست
    و باد بی قرار
    روسری سیاه تو را به نام من دزدید
    در زدیم
    صدای سرفه خبر از آمدنش می داد
    به نگاهی درد تمام ترکه ها را از خاطرم برد
    گفتم : آزادی ام ‚ آزادی ات ‚ آزادی مان
    صرف آرزو چه دشوار است پدر
    جوابش تلخ بود دردی هزار ساله
    جمجمه ی پدرانمان خشت مناره ی چنگیز است
    بهترین خاطراتمان از
    اسکندر به جا مانده
    در بهار بی بار و برگی زیسته ایم
    چگونه می خواهی چنارمان سبز باشد ؟
    در پناه سه استکان حقیقت گریستیم
    پاسفت کرده بود

  8. Top | #7
    SarGol
    دفتر شعر هفته بی آهو چهارشنبه
    چهارشنبه
    يادت هست مي گفتي صداي من
    اين من در سوگ سلام ستاره نشسته
    به آواز غمگنانه ي قنات خشکيده مي ماند ؟
    وقتي که اسبهاي عرق کرده ي باد يالايال مي تازند
    و چاه هاي تشنه عبورشان را
    هاي مي کشند
    در برهوت شنپوش
    تو اما صدايت گواه بيداري بود
    پس چرا به دخمه پريدي ؟ خش نوا مرغ
    بي بي بهشت بابونه
    خاتون نور
    در گرماگرم آن شوريده سري
    تن به باد سپردنت چه بود ؟
    به خدا نوشتن از بادباک باد برده ي
    بوسه دشوار است
    ساده نيست سوگ شمار شهامت شن ها بودن
    وقتي دريا
    با جاروي بلند موجش مدام
    دامنه ها را درو مي کند
    بگو چه بگويم در تداوم تاراج اين همه تبردار ؟
    بگو چه بگويم در خاموشي خورشيد ؟

  9. Top | #8
    !__Miss__!
    ​ziba bood

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن