چمن خاطر من نيز ز جان مايه عشق،در سرا پرده دلغنچه اي مي پرورد،- هديه اي مي آورد -برگ هايش كم كم باز شدند !برگ ها باز شدند :ـ « ... يافتم ! يافتم ! آن نكته كه مي خواستمش !با شكوفائي خورشيد و ،گل افشاني لبخند تو،آراستمش !تار و پودش را از خوبي و مهر،خوشتر از تافته ياس و سحربافته ام :(( دوستت دارم )) رامن دلاويز ترين شعر جهان يافته ام !*** اين گل سرخ من است !دامني پر كن ازين گل كه دهي هديه به خلق،كه بري خانه دشمن !كه فشاني بر دوست !
در دل مردم عالم، به خدا،نور خواهد پاشيد،روح خواهد بخشيد . »تو هم، اي خوب من ! اين نكته به تكرار بگو !اين دلاويزترين حرف جهان را، همه وقت،نه به يك بار و به ده بار، كه صد بار بگو !« دوستم داري » ؟ را از من بسيار بپرس !« دوستت دارم » را با من بسيار بگو !
راز خوشبختي هر كس به پراكندن اوست !