دوبیتی های زیبا

[~ Nazanin ~]

شیشه عطرم تهی از محتوا و انتها

جمله یارانم مرا خالی تحمل می کنند

جلوه های الفت و دلدادگی را همچنان

با خلوص و رغبت خاصی تفضل می کنند

[~ Nazanin ~]

افسوس ! که روزگار آسان نگرفت
یوسف خبر از کلبه ی احزان نگرفت

در پشت کدام جمعه پنهان شده ای ؟
این جمعه هم انتظار پایان نگرفت

[~ Nazanin ~]

گرد از سر و روی کاروانها پیداست

دلواپسی شگفت جانها پیداست

هروقت که رفتن از سر ناچاریست

اندوه سفر از چمدانها پیداست !

[~ Nazanin ~]

با عشق اگرچه سوی هم آمده ایم

بغضیم کــه در گلـــوی هم آمده ایم

ما چون دو قطار روی یک ریل ولی

افسوس که روبروی هم آمده ایم !

[~ Nazanin ~]

هرکس که تو را دید پر از عصیان شد

سهمش فقط آوارگی و تاوان شد

بیچاره نسیم راه خود را می رفت

پیچید میان زلف تــو طوفان شد !

[~ Nazanin ~]

من آن رندم که گیرم از شهان باج

بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج

فرو ناید سر مردان به نامرد

اگر دارم کشند مانند حلاج

[~ Nazanin ~]

یک عمر درون خویش تکرار شدم
در گوشه ای از خودم تلنبار شدم
گنجشک به خواب رفته بودم دیشب
امروز ولی کلاغ بیدار شدم ....

[~ Nazanin ~]

خوب و بد اشتباه را بگذارید
شیطان و من و گناه را بگذارید
می‌خواهم از این به بعد، آدم باشم
لطفا سر من کلاه را بگذارید .....

[~ Nazanin ~]

با عشق طلسم گرگ را میشکنیم
شب-این قفس سترگ-را میشکنیم
هرچند تبر به دوشمان نیست ولی
یک روز بت بزرگ را می شکنیم ..

[~ Nazanin ~]

هر چند كه خسته ايم از اين حال نيا!
شرمنده! اگر ندارد اشكال نيا!
ما خط تمام نامه هامان كوفي است
آقاي گلم زبان من لال نيا!