3
عاشقانه های امروز من...
.. با عاشقانه های آدمهای اطرافم فرق دارد.
...با نامهربانی های این روزهای زندگی..
.با تلاشهای بیهوده ی ادمهای اطرافم
....با عاشقانه های مجازی این روزاهای سرزمینم
با دلتنگی های به ظاهر آراسته
با سرگشتگی هایی از جنس لبخندهای بیهوده
با ماندنهایی که از تبار دوست داششتن نیست
آری عاشقانه های این روزهای من با آدمهای اطرافم فرق داردعاشقانه های دستهایم .
.
.با عاشقانه های دستهایتان متفاوت است
من دلگیر میشوم...
دلگیر میشوم وقتی قدمهای به ظاهر شکسته از عصیان در هم ریختن اشک نابود میشود
دلگیر میشوم وقتی جواب تمام انتظارهای بودنتان میشود مخففی ازکلمات بیگانه با زبان مادریم..
..دلگیر میشوم وقتی حتی دلگیر بودنم میشود ...بهانه گیری
آری عاشقانه های من با عاشقانه های اطراف شما فرق داردمن در خود میشکنم ....در خود میشکنم وقتی دلتنگ سر سپرده هایی شدم که پشت هزارتوی
دستانشان چیزی پنهان است از جنس نگفتن....
در خود میشکنم وقتی جواب تمام قلمهای نانوشته امدر کلمه ای گنگ خلاصه میشود
اری عاشقانه های من با شما فرق دارد....من قلبم به درد می آید.... قلبم به درد می آید .
.وقتی معرفتهای در هم آمیخته ای را دیدم که باکوچکترین زلزله فرو ریخت....
.عاشقانه هایی را دیدم که با سرد ترین عشوه ها رنگ باخت
دوستهایی را دیدم که خنجر به دست بر پهنای قلبم تیغ کشیدند.
.من بغضهایی را فرو بردم که نفسم را برید
حرفاهیی را نزدم که قلبشان نرنجد
لرزش دستهایی را حس کردم که برای نگه داشتن قلم سخت یخ زده بود...................
.......................من من دختری بودم از جنس عاشقانه های باران
از جنس ترانه های سیاوش..
..از سرزمین رویاهای خیس دورران کودکیعاشقانه های زندگی من رنگ کودکی داشت ...
رنگ بازیهای بچه گانهرنگ دلداگی به همبازی کودکیم.................
.اری ...باید فریاد بزنم ......عاشقانه هایمان با هم فرق دارد...من بار رنگ طوسی تفاوتی....
.با رنگ دلتنگ نشدن .....با رنگ نگران نشدن با رنگهای زندگی شما بیگانه ام.....
..من پرم از رنگهای زندگی....
پرم از رنگهای دلدادگیمن پرم از رنگهایی که این روزها هیچ جای زندگی شما پیدا
نیست.................................
.......عاشقانه هایم را درون دستهایم پنهان میکنمو ارام شما را به خنده های شبانه
میسپارم....................96/4/17.........قلم بارونی من......فرزانه