ماجرای مرا پایانی نبوداگر عطر تو از صندلی بر نمی‌خواست

دستم را نمی گرفت

و به خیابانم نمی‌برد.



چه قدر بی تو به سر بردن دشوار است

رنگ های اتاق را می بینم، دل تنگ

بر می خیزند


و سوی درختان بال می زنندپس نیستی چنین است.