روزها و شبها سپری شدن
اما امیدم ناامید نگشته
هنوز چشم براهت هستم
میدونم یه روزی باز با صدای هیاهو و شیطنت بچه ها بیدار میشم
سراسیمه میام جلو پنجره
از بالا بچه ها رو میبینم که مشغول بازی هستن
اونروز شادترین روز زندگیمه
به امید اونروز نفس میکشم
به امید برگشتنت
چشم براهتم