بی توجه به کوپه ی نامه های برگشتی گوشه اتاق،

قلم و کاغذ را برداشت و دوباره شروع به نوشتن کرد :

سلام

این هفت هزار وسیصد و چهل و ششمین نامه ای است که برایتان می نویسم .

البته اگر چند هزارتائی که مچاله کرده ام و دور انداخته ام را حساب نکنیم !

امیدوارم اینبار دیگر پاسخ مرا بدهید .اینهمه نامه بی جواب مرا آزار می دهد .

خیلی وقتتان را نمی گیرم .

راستش من حرفهای قلمبه سلمبه و طولانی بلد نیستم،

همه ی حرف هایم یک جمله است.

همان یک جمله ای که در نامه های گذشته نوشته ام

و همان یک جمله ای که متنظر پاسخ شما در مورد آنم ...

می خواهم بدانید من شما را دوست دارم...

همین .

.........................................

اداره ی پست برای هفت هزار وسیصد و چهل و ششمین بار

مُهر ( آدرس گیرنده نا صحیح است ) را روی پاکت زده بود .

انگار قبرستان آدرس پستی نداشت !!!