جمعه ها یکی یکی غروب می شوند
و دل ها یکی یکی تنگ میان این
همه اما تنهایی درد دیگری دارد
جمعه ها یکی یکی غروب می شوند
و دل ها یکی یکی تنگ میان این
همه اما تنهایی درد دیگری دارد
اهل دل احساس می ریزند پای جمعه ها
ساز آنها کوک شور است و نوای جمعه ها
عصرهای پنج شنبه جمله دلگیرند تا ...
اولین ساعات روز بعدهای جمعه ها
هردو تعطیلی اند اما این کجا و آن کجا :
هر که شاعر شد که بنویسد برای جمعه ها
من که شاعر هستم و تعطیل تعطیلم بگو
فرق حالم چیست با حال و هوای جمعه ها
عالمان در التماس و عاشقان در اضطراب
هردو حیرانند از حول و ولای جمعه ها
رمز نامکشوف راز جمعه را پایان کجاست ؟
آدم و عالم بماند از ماجرای جمعه ها ...
![]()