امشب غزل!مرا به هوایی دگر ببر
تا هر کجا که می بردت بال وپر ببر
تا نا کجا ببر که هنوزم نبرده ای
این بار-ام از زمین و زمان دورتر ببر
اینجا برای گم شدن از خویش کوچک است
جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر
آرامشی دوباره مرا رنج می دهد
مگذار در عذابم و سوی خطر ببر
دارد دهان زخم دلم بسته می شود
باز-اش به میهمانی آن نیشتر ببر
خود را غزل!به بال تو دیگر سپرده ام
هر جا که دوست داری-ام امشب،ببر ببر
محمدعلی_بهمنی