نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: داستان نگاه عاشقانه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.87

    داستان نگاه عاشقانه

    در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تامل‌برانگیزی به صورت شعر درباره جوان عاشقی است که به عشق دیدن معشوقه‌اش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا می‌رفته و سحرگاهان باز می‌گشته و تلاطم‌ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی‌کرد. دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار می‌دادند و او را به خاطر این کار سرزنش می‌کردند، اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آن‌ها نمی‌داد و دیدار معشوق آن قدر برای او انگیزه به وجود می‌آورد که تمام سختی‌ها و ناملایمات را به جان می‌خرید.

    شبی از شب ها جوان عاشق مثل تمامی شب‌ها از دریا گذشت و به معشوق رسید. همین که معشوقه خود را دید، با کمال تعجب پرسید:
    «چرا این چنین خالی در چهره خود داری!»

    معشوقه او گفت:
    «این خال از روز اول در چهره من بوده و من در عجبم که تو چگونه متوجه نشده‌ای.»

    جوان عاشق گفت:
    «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن را ندیده بودم.»

    لحظه‌ای دیگر جوان عاشق باز هم با تعجب پرسید:
    «چه شده که در گوشه صورت تو جای خراش و جراحت است؟»

    معشوقه او گفت:
    «این جراحت از روز اول آشنایی من با تو در چهره‌ام وجود داشته و مربوط به دوران کودکی است و من در تعجبم که تو چطور متوجه نشدی!»

    جوان عاشق می‌گوید:
    «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن جراحت را ندیده بودم.»

    لحظه‌ای بعد آن جوان عاشق باز پرسید:
    «چه بر سر دندان پیشین تو آمده؟ گویی شکسته است!»

    معشوقه جواب می‌دهد:
    «شکستگی دندان پیشین من در اتفاقی در دوران کودکی‌ام رخ داده و از روز اول آشنایی ما بوده و من نمی‌دانم چرا متوجه نشده بودی!»

    جوان عاشق باز هم همان پاسخ را می‌دهد. آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقه‌اش می‌بیند و بازگو می‌کند و معشوقه نیز همان جواب‌ها را می‌گوید. به هر حال هر دو آن ها شب را با هم به سحر می‌رسانند و مثل تمام سحرهای پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی می‌کند تا از مسیر دریا باز گردد. معشوقه‌اش می‌گوید:
    «این بار باز نگرد، دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی است!»

    جوان عاشق با لبخندی می‌گوید:
    «دریا از این خروشان‌تر بوده و من آمده‌ام، این تلاطم‌ها نمی‌تواند مانع من شود.»

    معشوقه‌اش می‌گوید:
    «آن زمان که دریا طوفانی بود و می‌آمدی، عاشق بودی و این عشق نمی‌گذاشت هیچ اتفاقی برای تو بیفتد. اما دیشب به خاطر هوس آمدی، به همین خاطر تمام بدی‌ها و ایرادات من را دیدی. از تو درخواست می‌کنم برنگردی، زیرا در دریا غرق می‌شوی.»

    جوان عاشق قبول نمی‌کند و باز می‌گردد و در دریا غرق می‌شود.


    مولانا پس از این داستان در چندین صفحه به تفسیر می‌پردازد؛ مولانا می‌گوید تمام زندگی شما مانند این داستان است.

    زندگی شما را نوع نگاه شما به پیرامونتان شکل می‌دهد. اگر نگاهتان‌، مانند نگاه یک عاشق باشد، همه چیز را عاشقانه می‌بینید.
    اگر نگاهتان منفی باشد، همه چیز را منفی می‌بینید.
    دیگر آدم های خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید کرد و نخواهید دید.
    دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شما رخ نخواهد داد و نگاه منفی‌تان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید.
    اگر نگاه عاشقانه از ذهنتان دور شود، تمام بدی‌ها را خواهید دید و خوبی‌ها را متوجه نخواهید شد. نگاهتان اگر عاشقانه باشد، بدی‌ها را می‌توانید به خوبی تبدیل کنید.

  2. کاربر مقابل پست zolal عزیز را پسندیده است:

    mohsen32 (06-24-2018)

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2058
    نوشته ها
    5,685
    پسندیده
    18
    مورد پسند : 133 بار در 119 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.87
    عشق را بی معرفت معنا مکن

    زر نداری مشت خود را وا مکن

    گر نداری دانش ترکیب رنگ

    بین گل ها زشت یا زیبا مکن

    خوب دیدن شرط انسان بودن است

    عیب را در این و آن پیدا مکن

    دل شود روشن ز شمع اعتراف

    با کس ار بد کرده ای حاشا مکن

    ای که از لرزیدن دل آگهی

    هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن

    زر به دست طفل دادن ابلهی است

    اشک ‌را نذر غم دنیا مکن

    پیرو خورشید یا آيینه باش

    هرچه عریان دیده ای افشا مکن ...

  4. کاربر مقابل پست zolal عزیز را پسندیده است:

    mohsen32 (06-24-2018)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن