جرات اصلاح!


فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت . روزی استاد به او گفت : دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید. یک نقاشی فوق العاده کشید و آن را در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند .
غروب که برگشت، دید که تمامی تابلو علامت خورده است . بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.
استاد به او گفت :
آیا می توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟
شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد، ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که :
"اگر جایی از نقاشی ایراد دارد، با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید"!
غروب برگشتند ،دیدند تابلو دست نخورده ماند!
استاد به شاگرد گفت :
"همه انسان ها قدرت انتقاد دارند ،ولی جرات اصلاح نه!