مهربانی را قسمت کنیم ٬ من یقین دارم به ما هم میرسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق ٬ دستهایش تا خدا هم میرسد
دلتنگتم
مهربانی را قسمت کنیم ٬ من یقین دارم به ما هم میرسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق ٬ دستهایش تا خدا هم میرسد
دلتنگتم
بی بهانه برای کسی مینویسم
که وجودم به وجود او وابسته است و بی او تنها ترینم
دلتنگتم
مثل باران چشمهایت دیدنی است
شهر خاموش نگاهت دیدنی است
زندگانی معنی لبخند توست
خنده هایت بی نهایت دیدنی است
دلتنگتم
آسمان گفت که امشب ، شب توست
سرخی صورت گل ، از تب توست
آنچه تا عشق مرا بالا برد
بوسه گاهیست که نامش لب توست . .
دلتنگتم
بهترین روز زندگی من روزیست
که تو در میان ناباوری های من می آیی
و
کنارم می نشـینی و دستم را می گیری
آرام زمزمه میکنی
دوستت دارم
دلتنگتم
شَب در خم گیسوی تو عابر می شد
با هر نفست بهار ظاهر می شد!
ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم
با دیدن چشـمان تو عاشق می شد.
دلتنگتم
آدم های زیادی اشک هامو دیدن
اما تنها کسی که اشکامو پاک کرد تو بودی
دلتنگتم
شبی بود برفی
هوا سرد بود و کولاک
بهانه ای برای با هم بودن!
زیر چترم تا پایان کوچه همراه شدی
کاش هوا همیشه سرد و برفی باشه
تا من و تو بهانه ای برای با هم بودن داشته باشیم
دلتنگتم
تا عشق ترانه خوان چشمان غم است
راه من و تو همیشه پر پیچ و خم است
ای حسرت روزهای بی برگشتم
صد بار که عاشقت شوم باز کم است . . .
دلتنگتم
تو مرا میفهمی
من تو را میخوانم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است
من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی
تا ابد در دل من میمانی…
دلتنگتم