منو تو توی این دنیا یه درد مشترک داریم

دو تامون خسته ی دردیم رو قلبامون ترک داریم

منو تو کوه دردیمو یه گوشه زخمی افتادیم

داریم جون می کنیم انگار رو زخمامون نمک داریم

تموم زندگیمون سوخت تمومه لحظه هامون مرد

هوای عاشقیمونو هوای بی کسیمون برد

منو تو مال هم بودیم منو تو جون هم بودیم

خوره افتاد به جون ما تمومه جونمونو خورد

منو تو توی این دنیا اسیر دست تقدیریم

همش دلهره داریم و با این زندگی درگیریم

نفس که می کشیم انگار دارن شکنجه مون میدن

داریم آهسته آهسته تو این تنهایی می میریم

شدیم مثل یه دیواری که کم کم داره می ریزه

هوای خونمون سرده مثه غروبه پاییزه...

تقاص چیو ما داریم به کی واسه چی پس میدیم؟

آخه واسه ما این روزا چرا انقدر غم انگیزه؟