از غم عشق حکایت به صبا نتوان کردگله از دوست به هربی سر و پا نتوان کردگر بدلجویی عشاق ز جا برخیزیچه قیامت که ز هر سوی بپا نتوان کردگفت ناصح که دوای غم "الفت" صبر استراست فرمود ولیکن بخدا نتوان کرد
از غم عشق حکایت به صبا نتوان کردگله از دوست به هربی سر و پا نتوان کردگر بدلجویی عشاق ز جا برخیزیچه قیامت که ز هر سوی بپا نتوان کردگفت ناصح که دوای غم "الفت" صبر استراست فرمود ولیکن بخدا نتوان کرد