گوهرفروش





عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم




سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم




تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم