موقعیتشناسی
یک روز صبح، چند سارق مسلح داخل شعبه یک بانک رفتند و بلافاصله آژیر خطر را غیرفعال کردند تا هیچ کسی از بیرون متوجه وقوع سرقت نشود.
یکی از آن ها فریاد کشید :
«هیچکس از جای خودش تکان نخورد! پول مال دولت است و زندگی به شما تعلق دارد، پس قهرمانبازی در نیاورید!»
کارمندان شعبه و مشتریها به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این میگویند:
«تغییر شیوه تفکر»، یعنی گمراهسازی ذهن مردم.
هنگامی که سارقان بانک را ترک کردند و به مخفیگاه خود رسیدند، یکی از آن ها که مدرک لیسانس مدیریت بازرگانی داشت، به سارق مسنتر که فقط شش کلاس سواد داشت، گفت :
«بیا تا پولها را بشماریم و پی ببریم که چقدر به دست آوردهایم.»
سارق مسن، پاسخ داد :
«تو چقدر احمق هستی! شمردن این همه پول به زمان زیادی نیاز دارد. امشب اخبار تلویزیون میگوید که چقدر پول را سرقت کرده ایم.»
به این میگویند:
«دانش واقعی»، یعنی داشتن تجربه، مهمتر از مدارک دانشگاهی است که به رخ کشیده میشود.
پس از آن که سارقان بانک را ترک کردند، یکی از کارمندان به رئیس شعبه گفت :
«من همین حالا با پلیس تماس میگیرم.»
اما رئیس شعبه پاسخ داد: «اندکی صبر کن! بگذار ما خودمان هم مقداری از صندوق بانک برای خودمان برداریم و به آن مبلغی که سارقان با خود بردند، اضافه کنیم.»
به این میگویند:
«با موج شنا کردن»، یعنی پردهپوشی به وضعیت باورناشدنی که به نفع خودتان است.
وقتی رئیس کل بانک خبر را میشنود، به رئیس شعبه میگوید :
«بسیار خوب خواهد شد اگر هر ماه از بانک ما دزدی شود.»
به این میگویند:
«کشتن کسالت»، یعنی شادی شخصی، از انجام وظیفه مهمتر است.
روز بعد، تلویزیون اعلام میکند که 100 میلیون دلار از بانک سرقت شده است.
سارقان پولها را شمردند و دوباره شمردند، اما فقط یک میلیون دلار داشتند.
آن ها عصبانی شدند و گفتند :
«ما جان خودمان را به خطر انداختیم و تنها یک میلیون گیرمان آمد، اما روسای بانک 99 میلیون را در یک ثانیه به دست آوردند.»
به این میگویند:
«دانش به اندازه طلا، ارزش دارد.»
رئیس شعبه و رئیس کل بانک مقابل یکدیگر نشسته بودند و با خوشحالی میخندیدند، چون رئیس شعبه توانسته بود با پولی که در ماجرای سرقت به دست آورده یک کشتی تفریحی بخرد و رئیس کل بانک هم ضرر شخصی خود را در بازار سهام جبران کرده بود.
به این میگویند:
«موقعیتشناسی»، یعنی جسارت را به خطر ترجیح دادن.