مجموعه: دنیای ضرب المثل
ضرب المثلهای اقوام ایرانی
هَمسَیَه كه از هَمسَیَه برمِگِردَه مِگَه گوسَلَهت پایِ سَگِمَه دِندون گریفتَه
همسایه كه از همسایه بر میگردد میگوید گوسالهات پای سگم را دندان گرفته استبه جایی مُرُم كه روی وا ببینُم نِه دِرِ وا
به جایی میروم كه روی گشاده ببینم نه در گشادهدیفال رَه یگ رویه كاگل كِردَن
دیوار را یك رویه كاهگل كردن
منظور: كار را فقط از یك جنبه در نظر گرفتنمرد به پارو می اَرَه زن به جارو بِدَر مِنَه
مرد با پارو میآورد و زن با جارو بیرون میاندازد
منظور: مرد با زحمت مال میاندوزد اما زن بیملاحظه خرج میكندنِه خورده و نِه برده گیریفته دردِ گُرده
نه خورده و نه برده گرفته درد گرده
منظور: در كار دخالتی نداشته ولی همه زحمات و زیانها متوجه او شده استنِدار خرِه داش و مرده شور جمتاسه
ندار خری داشت و مردهشوی جام برنجی بزرگی
منظور: ندید بدید استماس بریزه جاش مِمَنَه دوغ بریزه جاش چیمَنَه؟
ماست بریزد جاش میماند, دوغ بریزد جایش چه خواهد ماند؟شو چارشنبه سوری ولوله یه
سر هر کوچه مگی زلزله یه
شب چهارشنبه سوری ولوله است و انگار سر هر کوچه زلزله استگله نفتیه که هی هوا مره
بعضی وقتا فتنه هم بپا مره
گلوله ی نفتی رو میندازن بالا، بعضی وقتا هم دعوا میشهمیون هر کوچه آتیش و الو
بچه ها به دور آتیشا ولو
وسط هر کوچه آتیشه و بچه ها دورش جمعنخرمن بته ره آتیش مزنن
آتیشا را با پاشا پیش مزنن
بوته ها رو آتیش میزنن و با پاهاشون مرتب میکننمرن از او دورا دورخیز مکنن
از روی آتیشا هی ورمیجی ین
دورخیز میکنن و از رو آتیش میپرنمگن ای زردی مو از تو بشه
سرخی تو ای آتیش، از مو بشه
میگن زردی من از تو، سرخی تو از منزنا یم میون حولیا خوشن
بری آتیشا خوشا ره موکوشن
زنها هم اون وسط خوشن و برای آتیش بازی خودشون رو میکشن!دیره زنگوله دار دست پری
او میون مشغول رقصه، گل زری
پری دایره زنگی دستشه و گل زری اون وسط میرقصهشور و شادی افتاده تو بچه ها
یکیشا مفته میون آتیشا
بچه ها شادن و یکی میفته تو آتیشخشتکش الو گیریفته پسره
همه ی کارا او شو، خنده دره
شلوارش آتیش گرفته. همه ی کارهای اون شب خنده دارهزنا با خوداشا نیت مکنن
هر کدوم چیزی تو کوزه مندزن
زنا با خودشون نیت میکنن و هرکدوم یه چیزی تو کوزه میندازنبعدش از توی کوزه در میرن
همه شم به فال نیکو مگیرن
بعد از توی کوزه در میارن و همه چیز رو به فال نیک میگیرنساعتی بعد تو کوچه پس کوچه ها
سر چارسو و کنار گذرا
چند ساعت بعد تو کوچه هازنا هی دوتا دوتا با همدگه
ویستادن که رهگذر چیزی بگه
زنها دوتا دوتا می ایستن و به حرفهای رهگذرها گوش میدن
جوونی اگر بخوانه یک غزل
توی او کوچه میفته به هچل
اگه یه جوون رهگذر غزل بخونه توی دردسر میفتهغزلش اگه که شاد شاد بشه
مین شعرش امید زیاد بشه
اگر غزل شاد و پرامید بخونهبا او نیت اونا دربیه جور
مندزه تو دل اونا شوق و شور
و با نیت زنها جور باشه، توی دلشون شادی میندازهاما وای یه وقته شعره بد بشه
ماجرا ببین کجاها مکشه
ولی وای اگه اون شعر بد باشه، کار به کجاها میکشه!لنگ کفشه مخوره توی سرش
با قلنبه مزنن توی پرش
با لنگه کفش و مشت میزنن اون رهگذر رو!تزه از فالگوشی که راحت مشن
چادراشا ره تو روواشا مکشن
تازه وقتی فالگوش ایستادن تموم شد، چادرهاشون رو توی صورتشون میکشنکه کسی نشنسشا توی محل
مگیرن یک کیسه ای زیر بغل
تا شناخته نشن و یه کیسه زیر بغلشون میگیرن
یک ملاقه دستشا در خنه ها
به گدایی و به دنبال بچه ها
یه ملاقه میگیرن و با بچه ها در خونه ها به گدایی میرنگاهیم مردی بری خوشمزگیش
تو چادر مره با یک عالمه ریش
گاهی هم یه مرد چادر سرش میکنه! ماجرای شو چارشنبه سوری
از قدیم همیشه بوده ایجوری
از قدیم ماجرای شب چهارشنبه سوری اینجوری بوده