آدمهای بزرگ قامتشان بلند تر نیست؛
خانه شان بزرگ تر نیست؛
ثروتشان هم بیشتر نیست؛

آنها قلبی بزرگ و نگاهی مهربان دارند...



مرد فقیری بود که همسرش از ماست کره می ساخت و او آنرا به یکی از بقالی های شهر می فروخت ، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویی می ساخت. مرد آنرا به یکی از بقالی های شهر می فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را می خرید.

روزی مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.
هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره 900 گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:

دیگر از تو کره نمی خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی در حالی که وزن آن 900 گرم است.

مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم ؛ بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم . مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید ...

یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود-----