((((( ناله های مرغِ عشق )))))

مرغِ عشقی در قفس زندانی ام .
بهرِ آب و دانه ای , قربانی ام .

مانده ام در کُنجِ شومِ این قفس .
با دل و با دیده یِ. بارانی ام .

دور کن , تاوانِ این تحقیر را .
شوقِ پروازی بده , ارزانی ام .

من به عمرِ خود , ندیدم باغ و راغ .
دائمأ در بی سر و سامانی ام .

من ندانم معنیِ پرواز چیست .
پس کجاست آن شهره یِ کیهانی ام .

چون که دارم قامتی خوش خطّ و خال .
این چنین در دام ها , زندانی ام .

تا به کِی از این قفس بر آن قفس .
طی شود این عمرِ پوچ و فانی ام .

ای عظیم : آزاد کن من را ز دام .
تا ببینی , جلوه یِ عرفانی ام .