دريا، - صبور وسنگين - مي خواند و مي نوشت - "... من خواب نيستم !خاموش اگر نشستم ،مرداب نيستم !روزي كه برخروشم و زنجير بگسلم روشن شود كه آتشم و آب نيستم !"***