یک روز از خواب بیدار می شوی نگاهی به تقویم می اندازی !


نگاهی به ساعتت ،


و نگاهی به خودِ خودت در آینه ،


و می بینی هیچ چیز و هیچ کس جز خودت حیف نیست ...


لباسهای اتو کشیده غبارگرفته مهمانی ات را از کمد بیرون می آوری


گران ترین عطرت را از جعبه بیرون می آوری و به سر و روی خودت می پاشی


ته مانده حساب بانکی ات را می تکانی و خرج خودت می کنی


یک روز از خواب بیدار می شوی


و به کسی که دوستت دارد بدون دلهره و قاطعانه میگویی


صبح بخیر عزیزم وقت کم است لطفا مرا بیشتر دوست بدار


یک روز یکی از همین روزها وقتی از خواب بیدار می شوی


متوجه می شوی


بدترین بدهکاری ، بدهکاری به قلب مهربان خودت هست ...


و هیچ چیز و هیچکس جز خودت حیف نیست !