نمایش نتایج: از 1 به 10 از 44

موضوع: اشعاراستاد شهریار

Threaded View

  1. Top | #37
    setare
    ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
    خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی

    از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم
    کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی

    ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
    با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا میکنی

    با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
    زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا میکنی

    امروز ما بیچارگان امید فردائیش نیست
    این دانی و با ما هنوز امروز و فردا میکنی

    ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
    در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا میکنی

    ما شهریارا بلبلان دیدیم بر طرف چمن
    شورافکن و شیرین سخن اما تو غوغا میکنی

  2. کاربر مقابل پست setare عزیز را پسندیده است:

    !!yalda!! (12-11-2017)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن