من یک دهن خسته که آواز ندارد

یک پنجره‌ی بسته که پرواز ندارد

من بی تو یکی مثل خودت، آینه‌ی دق!

یک آخر بیهوده که آغاز ندارد



دمید صٖبح و نیاسود چشم راحت ما


سپیده دم نمکی بود بر جراحت ما