بگذار که چشمـان تو را وام بگیرم


با دیدن دنیـای تو آرام بگیرم



تر دستی لب های تو را دیدم و باید


از شیوه ی خندیدنت الهام بگیرم



در هر قدمم شوق رسیدن به تو جاری است


می خواهم از این راه سـرانجام بگیرم



من شاعر درباری ام و چشم تو کافی است


تا خیره در آن باشم و انعـام بگیرم



عمری است که در پیچ و خم زندگی ام کاش


یک لحظه در آغوش تو آرام بگیرم

محمد غفاری