تُ هیچوقت صدای خودتو از پشت تلفن شنیدی؟
هیچ میدونی صدات از اسپیکرِ گوشی که بیرون میریزه، دلِ ذره ذرهی هوای این اتاقو میلرزونه و من همون هوای عاشقِ دلداده رو نفس میکشم و هوات میره تو ریههام و صدات تو سینهم غوغا میکنه و صدای قلبمو بالا میبره؟
همیشه صداتو که میشنوم، صدای قلبمم اونقد میره بالا که میشنومش
هماهنگ میشه با حرفای تو و انگار موزیک زیرصدا پخش میکنه واسه حرفای #تُ که روزمرهترینشم واسه من رمانتیکترینه!
#تُ هیچ میدونی وقتی پشت همین تلفن بهم میگی دوستت دارم اول از همه خود گوشی گُر میگیره از تبِ عشق و داغ میکنه و بعد این داغی از همون دستم که گوشیو گرفته از همون گوشم که گوشیو چسبوندم بهش میاد و میاد و پخش میشه تو جونم؟
تمامِ تنم سِر میشه با صدات و من مست میشم و اونقد گیج و منگ که دیگه نمیشنوم چی میگی
فقط دلم میخواد بگی
هی بگی و بگی و بگی و حرفات تموم نشه
وقتی پیشم نیستی
وقتی نگاهتو دستاتو نفساتو کم دارم،
صدات از پشت تلفن خوب یاد گرفته جور هرچی ندارمو بکشه و
دنیامو مث وقتی رو آب دریا میخوابم، غرقِ خوشی و آرامش و ترس کنه
دیدی وقتی رو آب میخوابی چقد مست و آرومی اما دلهرهی یه موجِ بلند که بیاد یهو بگیرتت تو بغلش و رهات نکنه و نفستو ببرّه، رهات نمیکنه؟
پشت تلفن صدات همونقد مستم میکنه و همونقد دلهره به جونم میندازه چون لمس دکمه قطع تماس و تموم کردنِ این خوشی و باز غرق شدن تو این فاصلهی دور از #تُ کار یه لحظهست و دلخوشیِ مستانهی من به هیچی بند نیست
تمومش نکن
زود قطع نکن
وقتی اینجا نیستی من جز با همین صدای از پشت تلفنت بلد نیستم
دنیامو بسازم و زندگیمو سر کنم