اولین شعری که گفتم در حضور کوچه بود
عشق بازی با لب و گیسوی بور کوچه بود


عاشق ما بود کوچه... کوچه ما را دوست داشت
عشق ؛ تنها علّت جشن و سرور کوچه بود


کوچه ما را چشم زد ، برعکس آنچه گفته اند...
حال ما خوش بود و علّت ؛ «چشم شور کوچه» بود


«بید مجنون» ، شاخه هایش را نثار کوچه کرد
«بید مجنون» ؛ شاهد فخر و غرور کوچه بود


خاطرات خوب من با خاطرات خوب تو
در کنار جوی آب و زیر نور کوچه بود


تو نگاهت معجزه کرد و به من احساس داد
تو نگاهت باعث کشف و ظهور کوچه بود


ابتدای کوچه پر بود از لب شیرین تو
پیچ و تاب بوسه ، در پیچ عبور کوچه بود


ما گِرِه خوردیم و هرگز هیچکس ما را ندید
این گِرِه ، در نقطهء تاریک و کور کوچه بود


کوچه شد «سنگ صبور» عشق در این داستان.
عشق امّا قبل از این ، «سنگ صبور» کوچه بود


نیّت این شعر ، یاد لحظه های عاشقی ست
نیّت این شعر -گفتم که!- مرور کوچه بود


محمد_اسمعیلپور