یاد حرف سحر افتادم «« هیچ وقت توروخدا با نبودنت عذابم نده »»
«« هیچ وقت بازیم نده»»

ب رامبد گفتم این حرف هارو بهم زده ، اما
رامبد : داداش ی کلمه ی بار گفتم «« دوره ی عاشق شدن گذشت »» .


(( دو روز بعد ))

با صدای زنگ سحر از خواب پاشدم ، با صدای خواب آلودم جواب دادم : بله ؟؟!
سحر : اولندنش سلام ، دومندش بله ؟؟! ن ! جانم خانومم ، سومندنش الان وقت خواب نیست پاشو لنگ شب شده تنبل !
از این حرفش خندم گرفت : لنگ شب ؟؟
سحر جون اون لنگ ظهره ن شب !! ههههههه
سحر : منو مسخره میکنی ؟؟ فک میکنی فقط خودت شنیدی ؟؟! نخیر عزیزم من اینجوری گفتم خوابت بپره تنبل اقا ...
سحر : امان از دست تو دختر ... آخه چقدر شیطونی خوشجل !!
سحر یه پوفی کشید : پاشدی یا ن ؟؟

من : به یه شرط پا میشم ! حدس بزنی شرطمو پس میگیرم .
سحر : شرطط ساندویچ رایگانه !!؟؟
طفلک سحر ک ب هر چیز مثبتی فکر میکرد جز این ....
من : (( بوسسسس میخوااااممم ))

سحر شوکه شد چند ثانیه سکوت کرد و سپس ادامه داد : باش بگیر که الان میاد ، لبشو پشت گوشی گذاشت و بجای من گوشیو بوس کرد ،
اومممم بوووسسس .
من : حساب نیس .
سحر : ای بابا چرا فرستادم ک !!!
من : نخیرم نفرستادی ، بعدشم شوما گوشیو بوسیدی !!
سحر : فکر کردی خیییلییی زرنگی ن ؟؟ بسته پاشو
من : فکراتو کردی ؟؟ راجب حرف اون روزم ؟؟!!
سحر. : بعلههه !!!
من : لی لی لی مباااارکه
سحر : فقط خندید .
سحر : آقا تنبل پاشدی دیگه نخوابی ها ! منم برم زیاد حرف زدیم دیگه
من : مواظب خودت باش عزیزم فعلا خدانگهدار
سحر : توهم مواظب خودت باش ، منم مواظب خودم هستم فعلا خدانگهدار .