حالا تویی که دور، تویی ناپدیدتر
حالا منم که از همه‌کس، ناامیدتر


هذیان شعرهای تو را می‌توان کشید
هر لحظه می‌شود غم عشقت شدیدتر


دیوارهای خانه تو را گریه می‌کنند
قفل تمام پنجره‌ها تر، کلید، تر


تو شاعری، ولی دلت انکار می‌کند
می‌داند از تو عاشقیَت را بعیدتر


گم می‌کنی نشان غزل‌های خویش را
هی ناپدید می‌شوی و ناپدیدتر


دنیا همیشه در پی رنج است و شاعران
در جستجوی قافیه‌های جدیدتر


نجمه_زارع