نفس برآمد و کام از تو بر نمیآیدفغان که بخت من از خواب در نمیآیددر این خیال به سر شد زمان عمر و هنوزبلای زلف سیاهت به سر نمیآید
نفس برآمد و کام از تو بر نمیآیدفغان که بخت من از خواب در نمیآیددر این خیال به سر شد زمان عمر و هنوزبلای زلف سیاهت به سر نمیآید