هان ای شب شوم وحشت انگیز

تا چند زنی به جانم آتش ؟

یا چشم مرا ز جای بركن

یا پرده ز روی خود فروكش

یا بازگذار تا بمیرم

كز دیدن روزگار سیرم

دیری ست كه در زمانه ی دون

از دیده همیشه اشكبارم

عمری به كدورت و الم رفت

تا باقی عمر چون سپارم

نه بخت بد مراست سامان

و ای شب ،‌نه توراست هیچ پایان