نفسم باش مرا چون تو کسی نیست عزیز
شهر خالی ست مرا همنفسی نیست عزیزحافظ از حال من سوخته آگاه تر است
زده ام فالی و فریاد رسی نیست عزیزنیست حتا پر و بالی که به سویت بپرم
آسمان بی تو مرا جز قفسی نیست عزیزکیمیایی و من خسته مسی ناچیزم
به سر کوی توام دسترسی نیست عزیزقلب بیمار مرا عشق شما درمان است
غیر آغوش تو دل را هوسی نیست عزیز