شخصیتهایی در مناند
که با هم حرف نمیزنند
که همدیگر را غمگین میکنند
که هرگز دورِ یک میز غذا نخوردهاند
شخصیتهایی در مناند
که با دستهایم شعر مینویسند
با دستهایم اسکناسهای مُرده را ورق میزنند
دستهایم را مُشت میکنند
دستهایم را بر لبهٔ مبل میگذارند
و هم زمان
که این یکی مینشیند
دیگری بلند میشود، میرود
شخصیتهایی در مناند
که با برف ها آب میشوند
با رودها میروند
و سالها بعد
در من میبارند
شخصیتهایی در مناند
که در گوشهای نشستهاند
و مثلِ مرگ با هیچ کس حرف نمیزنند
شخصیتهایی در مناند
که دارند دیر میشوند
دارند پایین میروند
دارند غروب میکنند
و آن یکی هم نشسته است
روبه روی این غروب٬ چای میخورد
شخصیتهایی در مناند
که همدیگر را زخمی میکنند
همدیگر را میکُشند
همدیگر را
در خرابههای روحم خاک می کنند
من امّا
با تمام شخصیتهایم
دوستت دارم
#گروس_عبدالملكيان