غزل شمارهٔ ۱۴ - ساز حبیب
شهریار » گزیدهٔ غزلیات
صدای سوز دل شهریار و ساز حبیبچه دولتی است به زندانیان خاک نصیب
به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعرچو در ولایت غربت دو همزبان غریب
روان دهد به سر انگشت دلنواز به سازکه نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب
صفای باغچه قلهک است و از توچالنسیم همره بوی قرنفل آید و طیب
به گرد آیه توحید گل صحیفه باغز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب
دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگرانبه لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب
چو دو فرشته الهام شعر و موسیقیروان ما شود از هر نگاهشان تهذیب
مگر فروشده از بارگاه یزدانندکه بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب
صفای مجلس انس است شهریارا باشکه تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب