زندگی معکوس
در زندگی بعدی من میخواهم در جهت معکوس زندگی کنم.
با مردن شروع میکنی و میبینی که همه چیز خیلی عجیب است.
سپس بیدار میشوی و میبینی که در خانه سالمندان هستی،
و هر روز که میگذرد حالت بهتر میشود.
بعد از مدتی چون خیلی سالم و سرحال میشوی از آنجا اخراجت میکنند.
بعد از آن میروی و حقوق بازنشستگیات را میگیری و وقتی کارت را شروع میکنی در همان روز اول یک ساعت مچی طلا میگیری و یک میهمانی برایت ترتیب داده میشود؛ میهمانیای که موقع بازنشستگی برای شما میگیرند و به شما پاداش یا هدیه میدهند.
چهل سال آزگار کار میکنی تا جوان شوی و از بازنشستگیات لذت ببری.
سپس حال میکنی و ... مینوشی و تعداد زیادی دوست دختر خواهی داشت و کمی بعد باید خودت را برای دبیرستان آماده کنی.
در دبیرستان روزگار خوشی را سپری میکنی.
سپس دبستان ...
برای دبستان رفتن آماده میشوی.
و بعد از آن تبدیل به یک بچه میشوی و بازی میکنی و هیچ مسوولیتی نداری.
سپس نوزاد میشوی.
و آنگاه به دنیا میآیی.
در این مرحله 9 ماه را باید به حالت معلق در یک آب گرم مجلل صفا کنی که دارای حرارت مرکزی است و سرویس اتاق هم همیشه مهیا است، و فضا هر روز بزرگتر میشود، وای ...
و در پایان شما با یک اوج لذت به پایان میرسید.
وودی آلن