بردار زخمهای مرا مرهمی بیار

[Anoosh]

باید که لهجه کهنم را عوض کنم
این حرف مانده در دهنم را عوض کنم

یک صبح تازه را بس‍ُرایم از آفتاب
شمع قدیم سوختنم را عوض کنم

دارم میان مقبره‌ها راه می‌روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم

بردار زخمهای مرا مرهمی بیار
بگذار وصله‌های تنم را عوض کنم

بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم

من که هنوز خسته باران دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم

[Anoosh]

[CENTER]
بامن برادران زنم خوب نیستند،باید برادران زنم را عوض کنم
شد شد،نشد زنم را عوض کنم
بارئیس اداره حال نمی کنم،باید رئیس اداره ی ام را عوض کنم
شد شد،نشد اداره ام را عوض کنم
با من رفتگر محله هم خوب نیست،باید رفتگرمحله راهم عوض کنم
شد شد،نشد محله ام راهم عوض کنم
با من حتی ماه آسمان راه نمی آید،بایدماه را هم عوض کنم
شد شد،نشد آسمان را عوض کنم
دیگر گل های گلخانه بی بو شدند،باید گل ها راهم عوض کنم
شد شد،نشد گلخانه راهم عوض کنم
با من پرنده های پارک خوب نیستند،باید پرنده ها راهم عوض کنم
شد شد،نشدپارک را هم عوض کنم
کلا همه با من خوب نیستند،باید کره ی زمینمم را عوض کنم
شد شد،نشد ،نه! نه!خودم راعوض کنم
• [/CENTER]