هر نوت از این گیتارمو یک واژه تا ترانه بود
رو شعله های شب شکن فرصت یک پروانه بود
اما تو از دلم بُریدی من خواستمت اما ندیدی
حالا برو از این همیشه از باغچه ی خشکیده ریشه
هر نوت از این گیتارمو یک واژه تا ترانه بود
رو شعله های شب شکن فرصت یک پروانه بود
اما تو از دلم بُریدی من خواستمت اما ندیدی
حالا برو از این همیشه از باغچه ی خشکیده ریشه
هر نوت از این گیتارمو یک واژه تا ترانه بود
رو شعله های شب شکن فرصت یک پروانه بود
اما تو از دلم بُریدی من خواستمت اما ندیدی
حالا برو از این همیشه از باغچه ی خشکیده ریشه
ویرایش توسط Anil199 : 09-11-2015 در ساعت 10:08 PM
از زنـــدگی خسته ام
از نبــودن و از بودن خسته ام
از دردها و شادی بی سود خسته ام
از این هوای ابــری پـر دود خسته ام
خدایا برای خاموشیِ شب های انتظارم
فقط یک فوت کافیست!
خاموشم کن ...
خسته ام...
خدایا گله نمی کنم
ولی...
کمی آرامتر امتحانم کن
به خودت قسم خسته ام
گاهی وقتا دور و برت پر از آدمه
آدمایی که براشون اهمیت داری...
دوستت دارن و دوستشون داری...
باهاشون خوش می گذرونی...
لحظه هایی که با اونایی
باعث میشه خیلی چیزا رو حتی برا یه لحظه هم که شده فراموش کنی و بهشون فکر نکنی.
تا اینجاش خیلی خوب پیش میره
چون خوشحالی...
ولی تو همین لحظه هاس که یهو حس می کنی یه چیزی کم داری
حس می کنی به یکی نیاز داری...
یکی با بقیه فرق کنه!
یکی که قلبش برای تو بزنه!
و عاشقانه دوستش داشته باشی
یکی که جاش بدجوری خالـیه...
دوس ندارمـ...
دوس ندارم لحظه هایی که همه چی داره خوب پیش میره یادش بیفتم
ولی افسوس که دست خودمـ نیست
قلبمو میگم...!
همین جاس که بین این همه شادی و بزن و بکوب میری تو اتاق
یه ذره با خودت...
با خدای خودت درد د دل می کنی و یه آهنگ میذاری
و می شکنـه این بـغـض لـعنـتـی
و نمی تونی خودتـو کنترل کنی
و این اسمش چیز دیگه ای جز "دلـ ـتنـگی" نیست...!