باز، از یک نگاه گرم تو یافت
همه ذرات جان من هیجان!
همه تن بودم ای خدا،همه تن
همه جان گشتم ای خدا، همه جان!
چشم تو – این سیاه افسونکار-
بسته با صد فریب راهم را
جزنگاهت پناهگاهم نیست!
کز تو پنهان کنم نگاهم را.
چشم تو، چشمه شراب من است
هر نفس، مست از این شرابم کن
تشنه ام، تشنه ام ، شراب، شراب!
می بده، می بده، خرابم کن.
بی تو در این غروب خلوت و کور
من و یاد تو عالمی داریم
چشمت آینه دار اشک من است
شبچراغی و شبنمی داریم.
بال در بال هم پرستوها
پرکشیده، به آسمان بلند
همه چون عشق ما، به هم لبخند
همه چون جان ما، به هم پیوند.
پیش چشمت خطاست شعر قشنگ
چشمت از شعر من قشنگ تر است!
من چه گویم که در پسند آید؟
دلم از این غروب تنگ تر است!