عامل یک جنایت هولناک که با ارسال پیامکی با مضمون «خداحافظ تا پای چوبه دار!» لو رفته بود، پس از 5 سال فرار در چنگ قانون گرفتار شد و در حضور قاضی ویژه قتل عمد به تشریح چگونگی قتل در بیابان های اطراف روستای شورک مشهد پرداخت.
صبح پنجشنبه گذشته، درحالی که پابندهای فلزی بر پاهای 2متهم پرونده جنایی خودنمایی می کرد، خودروهای حامل متهمان و قاضی ویژه قتل عمد در کنار پاسگاه انتظامی آبروان متوقف شد. تمهیدات لازم برای بازسازی صحنه قتل اندیشیده شده بود و برای پیشگیری از وقوع هر حادثه احتمالی قرار بود خودروی حامل نیروهای مسلح پاسگاه نیز گروه بازسازی صحنه قتل را همراهی کند. اما به خاطر کمبود خودرو، یکی از درجه داران پاسگاه که سلاح کلاشینکف بر دوش داشت سوار خودروی حامل قاضی ویژه قتل عمد شد و بدین ترتیب پس از طی چندین کیلومتر مسیر خاکی در بیابان های اطراف روستای شورک خودروها در حاشیه رودخانه محل جنایت توقف کردند.
قبل از آغاز بازسازی صحنه جنایت، ابتدا کارآگاه رمضانپور (افسر پرونده) به تشریح خلاصه ای از اعترافات متهمان و چگونگی دستگیری آنان پرداخت و سپس قاضی علی اکبر صفائیان با تفهیم مواد قانونی به 2 متهم این پرونده جنایی، از آنان خواست مواظب اظهارات خود باشند و حقیقت ماجرا را بیان کنند چرا که اظهارات آنان در سیر مراحل قضایی مورد استناد و قضاوت قرار می گیرد.
این گزارش حاکی است: در ادامه متهم اصلی پرونده درحالی که عنوان می کرد برادرش نقش مهمی در ارتکاب قتل نداشته و تنها یک ضربه چوب به گردن مقتول زده است مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و گفت: جوان 25ساله (مقتول) مدام برای یکی از اطرافیان نزدیکم ایجاد مزاحمت می کرد او حتی پیامک های تهدیدآمیز نیز برای ما می فرستاد و من از این موضوع، که شکل ناموسی به خود گرفته بود ناراحت بودم. تا این که روز حادثه درحالی که با برادرم سوار موتورسیکلت بودیم او را دیدیم که در همین مسیر تردد می کند. من از قبل چاقو و تبر در دست داشتم موتورسیکلتم را داخل رودخانه متوقف کردم و برادرم بالای تپه رفت تا آمدن او را به من اطلاع دهد. وقتی او از سراشیبی رودخانه پایین آمد کنار من توقف کرد که من هم در یک لحظه با تبر ضربه ای به گردن و دستش زدم که ساعت او هم روی زمین افتاد.
متهم این پرونده جنایی افزود: جوان 25 ساله روی زمین افتاده و یک پایش نیز زیر موتورسیکلت قرار گرفته بود که در این هنگام برادرم نیز از بالای تپه پایین آمد و به خاطر کینه ای که از قبل داشت با چوب ضربه آرامی به گردن او زد این درحالی بود که آن جوان قصد داشت از روی زمین بلند شود و با چاقو به من حمله کند، اما من با چاقو ضرباتی دیگر بر پیکر او وارد کردم ولی او هنوز زنده بود به همین خاطر یک پای اورا گرفتم و پیکر خون آلودش را روی شن های رودخانه کشیدم تا به مکانی ببرم که در معرض دید افرادی که از آن جا عبور می کردند، قرار نگیرد. در آن جا هم چند ضربه چاقو به او زدم و دوباره به محل درگیری بازگشتم و موتورسیکلت او را تا کنار جسدش بردم با تبر ضربه ای هم به موتورسیکلت او زدم چرا که او قبلا موتورسیکلت مرا تخریب کرده بود. بعد از آن هم سوار موتورسیکلت خودم شدم و با عبور از روی پاهای مقتول، به همراه برادرم فرار کردیم. آن روز تکه ای از چاقو در بدن مقتول شکسته بود و من تبر و تکه دیگر چاقو را داخل آبگیری که در فاصله خیلی دورتر از اینجا قرار دارد، انداختم. وی ادامه داد: بعد از آن هم به یکی از روستاهای نیشابور رفتم و با هویت جعلی به زندگی ام ادامه دادم.
وی در پاسخ به سوال قاضی صفائیان که پرسید ماجرای پیامک «خداحافظ تا پای چوبه دار!» چیست؟ نیز گفت: فردی که آن پیامک را برایش ارسال کردم بی گناه است و در این جنایت نقشی ندارد من تنها خواستم بگویم که من فلانی را کشته ام! بنابر این گزارش، در ادامه بازسازی صحنه قتل، متهم ردیف دوم این پرونده نیز اظهارات برادرش را عین واقعیت دانست و گفت: هر آنچه برادرم گفت را قبول دارم. پس از اعترافات صریح متهمان، قاضی شعبه 208 دادسرای مشهد دستور پایان بازسازی صحنه قتل را صادر کرد و بدین ترتیب متهمان برای سیر مراحل قانونی روانه زندان شدند.
بیست و سوم مرداد سال 89، جسد خون آلود جوان 25ساله ای داخل رودخانه بین روستای شورک و میرزاجان کشف شد که با ضربات متعدد چاقو و تبر به قتل رسیده بود و موتورسیکلت تریل قرمز رنگی نیز کنار جسد وجود داشت.در حالی که هوا رو به تاریکی می رفت، قاضی ویژه قتل عمد دستورات ویژه ای را برای پی گیری این پرونده جنایی صادر کرد و تا سپیده دم روز بعد 4 مظنون در این ارتباط دستگیر شدند.پس از انجام تحقیقات میدانی و ردیابی های اطلاعاتی، پیامکی با مضمون «خداحافظ تا پای چوبه دار!» که برای یکی از مظنونان ارسال شده بود توجه مقام قضایی را به خود جلب کرد و بدین ترتیب عامل این جنایت شناسایی شد، اما او به مکان نامعلومی گریخته بود تا این که چند روز قبل، وی در یکی از روستاهای نیشابور، به محاصره پلیس درآمد و پس از گذشت 5 سال از ماجرای قتل در چنگ قانون گرفتار شد.