بدون مشورت با من، خودش تصمیم میگیرد!
- نمیدانم که قلبم از کجا تعلیم میگیرد -
من از روز تولد تا کنون از بس که دلتنگم
همیشه روز میلادم دل تقویم میگیرد!
چرا حس میکنم در جای دوری -که نمیدانم- !
یکی هر شب برایم مجلس ترحیم میگیرد!
مرا اینقدر در محدودیت نگذار! می میرم!
که قلب کشوری در موقع تحریم میگیرد!
نگو در یک زمان خاص باید منتظر باشم!
دل ِ ساعت - اگر زنگ اش شود تنظیم- میگیرد!
به آرامی مرا توجیه کن-گر ساده دل هستم-
که قلب ساده گاه از شدت تفهیم، میگیرد!
همه در موقع تصمیمگیری در پی عقل اند!
برای من ولی تنها دلم تصمیم میگیرد !








چو رنگِ روز می پرد ، چو شب ز راه می رسد
چه ناله ها که از زمین ، به گــــوش ماه می رسد
ز نوشخندِ صبحـــــدم ، فریبِ روز خوش مخور
که چشم تــــا به هـــــم زنی ، شبِ سیاه می رسد
سرت به سنگ چون خورَد،ز خوابِ جهل می جهی
رهِ درست ، پیــــــــش پـــــــــا ز اشتباه می رسد
گذشت آنکــــــه داشتــــــم ز چرخ چشم مرحمت
ز دادرس کنــــــــون ستــــم به دادخواه می رسد
پرنــده ای که آشیـــــــان به خود رهش نمی دهد
چگــــــــونه زیر آسمـــــــان به سرپناه می رسد
ز بـاغ می روم برون ، به دست و دامــــن تهی
به دیگـــران وصـــال گل ، به ما نگاه می رسد
به سفره خانه ی کــرم ، حدیثِ نیک و بد مکن
که آب ، پیشتــــر ز گل ، به صد گیاه می رسد
ز راه و چـــاه آگهم ، فغــــــان ز بختِ گمرهم
که پا به راه می نهـــــم ، ولی به چاه می رسد