غروب غمهایت را به هر قیمتی خریدارم
اگر همدم شبهای تنهایی من باشیکلامت گرم و شیرین چون ترانه،
نگاهت دلفریب و شاعرانه
منم قایق به روی موج دریا،
تویی ساحل ، تویی لطف کرانه...
آرزو دارم
يك بارسرت را بر روی سينه ام بگذاری
تا تپش نامنظم قلبم را احساس كنی،
ولی از آن ترسم
كه قلبم به احترامت بايستد.انسان،عاشق زیبایی نمی شود
بلکه آنچه عاشقش می شود
در نظرش زیباست
شبی در حالت مستی
نشستم گریه ها کردم،
برای این دل رسوا شبی تا صبح دعا کردم،
دعا کردم که مهرت از دلم بیرون رود،
ولی آهسته می گویم خدایا اشتباه کردم