صدایم کن، چو لب وا می کنی عشق استخودت را در دلم جا می کنی عشق است
تو با شرم قشنگ عمق چشمانتمرا وقتی تماشا می کنی عشق است
سکوتی خفته در حجم نفس هایتمحبت را که حاشا می کنی عشق استچه شد آن وقت دیدارت نمی دانمهمین امروز و فردا می کنی عشق است
تو کز پشت حصار پنجره هر روزفضای شیشه را ها می کنی عشق است
میان کوچه می پاشی نجابت رادلم را اینچنین تا می کنی عشق است